تهران – ایرناپلاس – گسترش فرایند جهانی شدن، کاهش قدرت دولتها در مواجه با مسائل جهانی و پدیدههای اجتماعی را منجر شده تا زمینه حضور و تقویت نقش سمنها بیش از پیش فراهم شود.
به گزارش ایرناپلاس، بهطور کلی در دنیای امروز هر چقدر حضور و مشارکت مردم مستقیم و بدون واسطهتر باشد توسعه زودتر رقم میخورد.
سازمانهای مردم نهاد و صنوف در دنیای مدرن کارکردهای بسیاری دارند بهطوری که به بخش قابل اتکایی از جامعه و سیاست تبدیل شدهاند. برخی از این سازمانها حتی توانستهاند بهطور ثابت بازوهای اجرایی و حتی نظارتی بر برخی نهادهای دولتی باشند وبه عبارتی مسئولیت کمک به مردم و دولتها را بر عهده را دارند.
از دیرباز تکایا، هیاتهای مذهبی و قهوهخانهها نقش نهادهای غیردولتی را برعهده داشته و پس از آن صندوقهای قرض الحسنه، خیریهها، انجمنهای اسلامی و حتی دورههای فارغالتحصیلی در دوران بعدتر و سپس اتحادیهها، اصناف و نظامهای صنفی و مهندسی و مانند آن شکلهای جدیدتر نهادهای مدنی میباشند.
در کل باید گفت؛ فرهنگ و گفتمان سازمانهای مردمنهاد در ابتدای مسیر رشد و تکامل قرار دارد.
گستره ورزش نیز از این قاعده مستثنی نیست. اثرگذاری ذینفعان ورزش بر سیاستها و برنامهریزیهای ورزشی در قالب سازمانهای مختلف شکل میگیرد. هماهنگی میان نهادهای دولتی و سازمانهای بخش خصوصی در کنار مجموعه های حمایتی مهمی چون سازمانهای مردمنهاد چرخهای اداره ورزش را به حرکت در میآورند.
در واقع چرخدندههای ورزش بدون حضور بخش خصوصی و تشکلهای صنفی این چنینی لنگ می زند، مولفه و اصل مهمی که به نظام ورزش ما آسیب جدی وارد آورده و موجب تمامیت خواهی دولتی در ورزش شده و آفت لختی، فربگی و کم خاصیتی ورزش ایران است.
با تخصصی شدن امور، نقش صنوف، اتحادیههای تخصصی در قالب سمنها شکل مییابد. سمنهای ورزشی موجب گسترش مراکز تصمیمگیری و قدرت در سپهر ورزش میشوند و با تقویت مشارکت اجتماعی و مسئولیتپذیری موجب ارزش افزوده و استفاده بهینه از سرمایهها در ورزش میگردد.
از این رو حضور در NGO ضمن دفاع از حقوق جامعه مورد نظر، بستری برای توانمندسازی مردم است ضمن آنکه موجب تقویت هویت شغلی و اعتبار ذینفعان هر رشته ورزشی میشود.
متاسفانه در کشورما از ظرفیتهای بالای سمنهای صنفی و حمایتی در راستای اصلاح امور و توسعه استفاده چندانی نشده که این امر خود موجب دولتسالاری در ورزش و انتظارات زیاد از دولتها میشود. این مساله در ژئو فوتبال ایران از چند منظر قابل تأمل و واکاوی است:
۱- ورزش بهشدت دولتی ما فضای مشارکت بخش خصوصی و جامعه مدنی را محدود ساخته و باعث شده تا نهادهای صنفی و سمنهای تخصصی (NGO) هر رشته ورزشی به بلوغ نرسیده و دچار ضعفهای ساختاری و کارکردی شوند. بنابراین تقویت سمنهای ورزشی در حوزه فوتبال به کاهش تصدیگری دولت منجر خواهد شد و شکاف دولت – ملت در حوزه ورزش حرفهای را کمتر می کند اما متاسفانه اکثر آنها با توجه به سرمایههای ارزشمند انسانی و معرفتی خود در حالت خنثی قرار دارند و گاه در مقاطعی فعالیتهای کوچکی انجام میدهند که در برابر وظایف اصلیشان ناچیز است.
۲-به دلیل دور ماندن از دایره اثرگذاری فوتبال هر یک از آنها از جمله؛ اتحادیه مدیران، کانونهای مربیان و هواداران، داوران و رسانه ها و … که در اصل «نمایندگان ذینفعان» و «رکن اصلی سیاستگذاری» فوتبال باید باشند، منفعل بوده و با فقدان برنامههای مدون و مشکلات ساختاری و اقتصادی درگیر امور سطحی میشوند.
در واقع مساله هواداری امروز یک مسئله جدی ورزشی و اجتماعی ماست، این گروههای اجتماعی بدون مرجع و فاقد آموزش لازم از نقشها و وظایف خود دور هستند وجمعیت هواداران ورزشی دچار سردرگمی، بیمرجعی و ناتوانی شدهاند و هویت و سامان نیافتهاند ونسل جدید طرفداران فوتبال مومنانی هستند که قبله خود را گم کردهاند.
در اثر نبود کانونهای رسمی هواداری سازمان یافته شاهد تشدید بداخلاقیها و خشونت کلامی طرفداران تیمهای باشگاهی هستیم. امروز که جامعه جوان ما از بحران هویت رنج میبرد ایجاد و توسعه تشکلهای مردمنهاد بهویژه در حوزه هواداری به هویتبخشی و جامعهپذیری جوانان کمک قابل توجهی می کند.
بهطور کلی مربیان فوتبال کشور از آموزشهای تکمیلی و انتقال دانش بینالمللی ضعیفی برخوردارند و از حمایتهای شغلی محروم هستند. این رویه نادرست سایر ذینفعان از جمله بازیکنان، مدیران، داوران و غیره را هم شامل میشود که از حقوق خود محروم هستند و در اینجا خلاء اتحادیههای صنفی به شکل برجسته ای به چشم میآید.
۳- هنوز «فرهنگ سمنی» یا همان فرهنگ رایج در سازمانهای مردمنهاد در شاکله این سازمانها نهادینه نشده است و نا آشنا بودن بر کار جمعی و داوطلبانه، کم رنگ بودن اهداف مشترک اعضاء، ارجح بودن مافع فردی بر منافع صنفی و ملی، پیادهسازی سیستم سلسلهمراتب دولتی از جمله مصادیق این موضوع است.
براین اساس «مدیریت» آنها هم با شرایط و نیازهای موجود همخوانی ندارد. با عدم ورود نیروهای جدید و ماندگاری طولانی مدت برخی تصمیمسازان، کمخونی سازمانی رواج مییابد، پویایی و کارآمدی سازمانی در سطح نازلی قرار میگیرد.
در این شرایط کنشهای خودخواهانه بر کنشهای دگرخواهانه چیرگی یافته و موجب کژکارکردها و ناکارآمدی تشکلهای صنفی و حمایتی فوتبال میشود. در کل یک تراژدی فرهنگی در این بخش به چشم میخورد که ارزشهای مادی و منافع فردی بر ارزشهای فرامادی اولویت دارد و جمعیت بزرگی از ذینفعان اصلی فوتبال را از شرایط موجود ناراضی میسازد. یکی از مسئولیتهای اصلی فدراسیون فوتبال تقویت سازمانهای همکار و تشکلهای صنفی است که نیازمند آگاهی روزآمد و فعالسازی در راستای مشارکت و همکاری با فدراسیون و دیگر سازمانهای فوتبال کشور هستند.
در واقع این تشکلها در پی عمل اجتماعی و فعالیتهای تخصصی معنا و هویت پیدا میکنند و هر چقدر از دایره اثرگذاری در فوتبال دور میشوند از درجه اعتبار آنها کاسته میشود. از آنجا که کوچک و چابکسازی یک مولفه مهم در جهت ارتقای سازمانی است و در برنامههای فدراسیون جدید هم به آن تاکید شده است کوچکسازی سازمان ورزشی چون فدراسیون، با تقویت سمنهای تخصصی فوتبال سهلالوصول است زیراه توانمندسازی ذینفعان فوتبال و افزایش سرمایه اجتماعی، کارآمدی بیشتر نیروی انسانی و نظام اقتصادی، بهینهسازی فرآیند برنامهریزی و عملیاتیسازی برنامهها را در پی دارد.
از آنجا که سمنهای تخصصی و صنفی پایه تکوین نظام فوتبال هستند، «به روز شدن» و در پی آن «کارآمد شدن» سمنهای فوتبال کشور از جمله اقدامات ضروری و همچنین از پیش نیازهای اصلی توسعه فکری و ساختاری فوتبال ماست. در روزگاری که فرم ورزش ما خالی از محتوای همکاری و مشارکت گسترده است، تقویت و توسعه تشکلهای صنفی و داوطلبانه در اصل برای جامعه متفرق و فاقد روحیه همکاری نهادی ورزش کشور یک راهکار و شیوه اصلاحی مناسب است که باید مورد توجه و اهتمام جدی مسئولین امر و اهالی فوتبال قرار بگیرد.