هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

نوشته دکتر مازیارمیر منتقد تاتر و سینما

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

 

در تماشاخانه ملک یکی از بهترین نمایش های این روزها را دیدم

در سپیده‌دم هنر هفتم، بر صحنۀ تماشاخانۀ ملک در تماشاخانۀ «ملک»، نمایشی رویایی روی صحنه رفته است  که نفس‌ها را در سینه حبس می‌کند و

ذهن را تا روزها پس از فرود آوردن پرده، به تأمل وامی‌دارد.

فکر‌می‌کنم که«هم این، هم آن» تنها یک نمایش نیست؛ تجربه‌ای است ناب که هر دلباختۀ تئاتر را به تماشای خود می‌خواند یک کلاس بازیگری و یک

تقابل نسل دیروز و نسل فردا و شاید….

این روزهای پایانی تابستان، گویی مهمانی ویژه هنر برپا است. نمایش «هم این، هم آن» با استقبالی کم‌نظیر و شکوهمند روبرو شده؛ چنان که گویی

شهر در تب و تاب دیدارش می‌سوزد.

 

 

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید نوشته دکتر مازیارمیر
هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

 

قرار بر آن بود که پرده در ساعت هفت و نیم به نمايش درآید، لیکن از ساعت شش، صف مشتاقان، چون ماری خروشان،  امتداد یافته بود. چه بسیار

جان‌هایی که از اقصی نقاط این سرزمین، پیمانۀ فرسنگ‌ها را درنوردیدند تا سهمی از این جادوی گلاب آدینه و دخترش نورا داشته باشند؛ صحنه‌ای که به

راستی حیرت‌انگیز و واقعا ستودنی بود.

در خلاصۀ این اثر حکیمانه آمده است: «از یک سو، ژرفاهای پیچیدۀ نظری و روانشناسانه در عرصۀ هنر، و از دیگر سو، سیلی خروشان از مشتاقان؛ در این سو،

معصومیتی زنانه و دخترانه در آن سو، تندی آتشین؛ از یک ور، دشواری بیان و از یک ور دیگر، گفتگویی آسان. سخن نغز و ساده …..

شاید «هم این واقعا لازم است و هم آن »….

 

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید نوشته دکتر مازیارمیر
هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

 

و در میانه این همه شکوه، درخششی دیگر نیز چشم را می‌نوازد: هنرمند گرانقدر، خانم آدینه که پس از مدتها ، بار دیگر با هیبتی بسیار ستودنی، عطر

وجودش را بر صحنۀ تئاتر ایران می گستراند و به این تجربۀ ناب، جلوه‌ای واقعا متفاوت تری می‌بخشد.

در  «هم این/ هم آن» به قلم و کارگردانی توانای استاد سهند خیرآبادی و با حمایت همه جانبه و هنری استاد شبیر پرستار، از هشتم مرداد تا اواخر شهریورماه،

هر شب ساعاتی پیش از اذان شامگاهان (ساعت ۱۹:۳۰)، طومار دلنشین خود را در برابر دیدگان مشتاقان می‌گشاید.

سرکار خانم آدینه عزیز که پس از مدتها دوری از صحنه، با هیبتی ستودنی تر از همیشه  بار دیگر، عطر وجودش را بر صحنۀ تئاتر می‌پاشد. این بازگشت

شکوهمند، با  حضور همزمان نورا هاشمی، دختر خوش‌قریحه‌اش، به جلوه‌ای یگانه و تماشایی بدل شده است؛ همکاری هنری مادر و دختر که خود

روایتی پراحساس و فراموش‌نشدنی خلق می‌کند.

 

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید نوشته دکتر مازیارمیر
هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

 

شایان ذکر است که بانوی هنر، استاد گلاب آدینه، که در سالیان اخیر بیشتر در کسوت کارگردانی با آثاری ماندگار چون شهریار  «بانوی محبوب من»، «پرده‌خانه»

و «جشنواره الفبا» طنین‌انداز بود، آخرین بار که کاری از او دیدم در بهار ۱۳۹۷ با نمایش «شیرهای خان بابا سلطنه» به نویسندگی و کارگردانی افشین

هاشمی، بر صحنه قدم نهاده بود. بازگشت او در این نقش، موهبتی است برای دنیای تئاتر و ایران

بی‌گمان، «هم این/ هم آن» تنها فقط و فقط یک انتخاب نیست، بلکه فرصتی است یگانه برای غرق شدن در اقیانوسی از زیبایی، فلسفه و احساس. برای

دریافت دیگر زوایای این نمایش شگفت انگیز . فرصت را از کف ندهید..

در اینجا قصد دارم نگاهی عمیق تر و دقیق به زبان بدن بازیگران در نمایش «هم این و هم آن» داشته باشم؛

نگاهی که فراتر از ظاهر عملکرد آنان، به رمزگشایی از لایه‌های نهفتهٔ غیرکلامی در صحنه می‌پردازد. من هنوز بیاد دارم خانم گلاب آدینه  را وقتی بر روی صحنه رفت در حضور

نورا هاشمی (دخترش) با لحنی بغض‌آلود گفت: « هرچه تمرین کردم که امروز بغض نکنم اما نشد آدم وقتی کارهایش در گذشته را می‌بیند احساساتی می‌شود، به خصوص

که زیر پرچم مرد بزرگی مثل علی معلم باشد. اری من هرگز ان روز را فراموش نخواهم کرد

 

خانم آدینه، که برای من همچنان تداعی‌کنندهٔ ملکه‌ای از عصر سلطنت سلطان شبان است، در این اثر، نمونه‌ای بی‌نظیر از استادی بازیگری را ارائه می‌دهد.

هر حرکت، هر نگاه، هر سکوت او، حاکی از تسلطی استادانه بر زبان بدن است. این اثر، بی‌گمان، یک کلاس بازیگری زنده است که در آن می‌توان به نکات

بی‌شماری از هنر اجرا دست یافت.

در تحلیل این نمایش، مهم‌ترین لایه‌ای که به چشم می‌آید، **فضاسازی غیرکلامی** است — همان پراکسیمیکس (Proxemics). فضایی که هر یک از

شخصیت‌ها اشغال می‌کنند، بازتابی از موقعیت نسلی‌شان است. خانم نورا هاشمی، در تقابل با خانم آدینه، به‌طور آشکاری قوز دارد؛ شانه‌هایش به

داخل کشیده شده، گویی از فضای امروزی فشرده و پرتنش نسل خود دفاع می‌کند. طنزهای او، با همهٔ جنب و جوششش، در فضای کوچکی جای

می‌گیرد — فضایی که با وجود پویایی، کمتر از حد مطلوب اشغال می‌شود.

 

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید نوشته دکتر مازیارمیر
هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

 

در مقابل، خانم آدینه با تنشی قالب‌خورده، با استادی و زیبایی بی‌نظیر، فضایی گسترده و مسلط را در صحنه تصرف می‌کند. در این راه، ارنج‌هایش از

بدن فاصله می‌گیرند — در حالی که ارنج خانم نورا در اغلب صحنه‌ها چسبیده به پهلو باقی می‌ماند. این تفاوت، تنها یک جزئیات فیزیکی نیست؛ بلکه

نشانه‌ای از تفاوت در **قدرت حضور، اعتماد به نفس، و تسلط بر صحنه** است. در زبان بدن، ارنج چسبیده به بدن، محدودیت و دفاع را می‌رساند، در

حالی که ارنج باز، انتشار انرژی و حضور مسلط را نشان می‌دهد.

داستان «تاتر» از دقایق اولیه کمی گیج‌کننده است، اما پس از گذشت چند دقیقه، با جذابیتی فزاینده مرا به درون دنیای خود می‌کشد. بازی خانم نورا

عالی است، اما بازی خانم آدینه واقعاً **عمیق، جذاب و تأثیرگذار** است — و این تأثیر، بیش از هر چیز، ریشه در **زبان بدن حرفه‌ای** او دارد. اهنگ

کلام، روایت داستان، و تعامل غیرکلامی، همگی در کنار هم، من را به تفکر واداشتند.

نورا هاشمی، با حرکات بالا و پایین، با انرژی و پرش‌هایش، نماد نسل امروز است — نسلی که در جست‌وجوی هویت، بین فضاهای کوچک و بزرگ می‌پرد.

اوج بازی او، در صحنهٔ رقص کوتاهش شکل می‌گیرد؛ صحنه‌ای که با تغییری ناگهانی در حرکت و لباس، لایه‌ای دیگر از وجودش را نشان می‌دهد — شاید

پوشش، شاید تنها تغییر حرکت، اما تأثیر آن بی‌نظیر است.

 

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید نوشته دکترمیر
هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

 

دست‌های خانم آدینه، همواره باز و گشوده‌اند؛ در حالی که دست‌های نورا، حتی انگشتانش، بیشتر بسته و به هم چسبیده‌اند. این تفاوت، نمادی از باز

بودن در برابر جهان، در مقابل محدودیت و خودداری است.

از نظر موقعیت در صحنه، خانم آدینه عمدتاً در سمت چپ صحنه حضور دارد — مکانی که در تئاتر، نماد گذشته، حافظه و سنت است. تنها چند بار به

سمت راست می‌آید. در مقابل، نورا در تمام جهت‌ها حرکت می‌کند، انرژی مثبتی به فضا می‌بخشد، و نماد پویایی نسل جوان است.

قطعات طنز، به ویژه شخصیت پسری که گاه‌به‌گاه ظاهر می‌شود و با تماشاگران ارتباط غیرکلامی برقرار می‌کند، بسیار جذاب و مؤثر است. بازی‌ای که

کلام کمی دارد، اما تأثیر زیادی می‌گذارد.

نگاه‌های خانم آدینه مرا به جاهای بی‌شماری برد: یاد مادرم، خواهرم، همسرم، دخترم. در تحلیل حرکاتش، همه چیز سر جای خود بود: مدل راه رفتن،

میمیک صورت، چرخش سر، و حتی حالات بی‌تفاوتی. نگاهش به آسمان در لحظات غم، و به زمین در لحظات درد، بازتابی عمیق از درون‌گرایی و حسرت

بود.

 

زبان بدن تاتر هم این‌و‌هم آن بازیگران خانم‌گلاب آدینه و‌نورا هاشمی
هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

 

 

میمیک صورت نورا، شبیه دختران امروزی — و شاید فراتر از آن. وقتی کفش‌هایش را درمی‌آورد و به گوشه پرتاب می‌کند، وقتی زباله‌ها را پرت می‌کند، یاد

دخترم، خواهرزاده‌ام، برادرزاده‌هایم می‌افتد. این، نشانهٔ یک زبان بدن **کاملاً متناسب با زمان و مکان** است.

میزانسن نمایش بسیار عالی است. نورپردازی در کل قابل قبول است، هرچند در برخی صحنه‌ها نور زمینه کم بوده، اما به‌طور کلی، فضای روایت را تقویت

می‌کند.

دعواهای مادرم با خواهرم، با همسرم، و امروز با دخترم  که پایانی ندارد و هیچکس هم در آن برنده نیست — گویی خانم آدینه، این داستان را با زبان بدنی زیبا

و دقیق، در صحنه بازتاب داده است. داستانی که از دیروز، به امروز، و به فردا سرایت می‌کند.

امکان ندارد کسی که عاشق تئاتر است، از این اثر تأثیر نپذیرد. این نمایش، با زبان بدن بازیگرانش، با داستان غنی‌اش، لذتی فراموش‌نشدنی را برایتان خلق می‌کند

و یک دانشگاه کامل آموزش زبان بدن مقابل صحنه است و شاید پس از ان شما دیگر آن آدم سابق نباشید….

 

هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید نوشته دکتر مازیارمیر
هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

 

 

 

یک طرف پیچیدگی‌های تئوریک برای هنر و طرفی دیگر، سیلابی از مخاطب؛ یک سو، زنی بسیار معصوم و آن سو، زنی بسیار تندخو؛ یک ور سختی کلام
و ور دیگر، گپی آسان. حرف ساده است: «هم این لازم است و هم آن»…….
شبیر پرستار
شبیر پرستار پس از ماه ها تلاش برای روی صحنه رفتن هم این و هم آن و شکار لحظه توسط میلاد ازادی

 

 

                هم این و هم آن بهترین تاتری که این روزها می توان در تهران دید

دیدگاهتان را بنویسید